اگر مي خواهيد بچه هاي مسئوليت پذير داشته باشيد، به همه ي سؤال هاي بچه ها جواب ندهيد، از او بپرسيد:
تو چي فكر مي كني؟
تو در مورد اين موضوع چي ميدوني؟
مثال:
- مامان حوصله م سر رفته.
+ دلت مي خواد چيكار كني؟
- نمي دونم
+ خب منم نمي دونم
- ولي من حوصله م سر رفته
+ حس بديه واقعاً، پيشنهادت چيه؟ از دلت بپرس چي مي خواسته انجامش ندادي؟
- دلم مي خواسته بريم پارك
+ خوبه ولي من الان نمي تونم بيام، ميشه از دلت بپرسي ديگه چي ممكنه بخواد؟
- فقط همينو مي خواد
+ بهش بگو مامانم نمي تونه الان بياد
- من مي خوام برم پارك
+ من خيلي دلم مي خواست بتونم ببرمت ولي الان نمي تونم. وقت ندارم. ميذاريم فردا
- ولي من حوصله م سر رفته
+ از دلت بپرس ديگه چي ممكنه بخواد، چه چيزهايي كه بشه تو خونه انجامش داد؟
- ميگه دوچرخه سواري كنيم
+ آفرين، ولي اينم كه تو خونه نمي شه، ديگه چي؟
- تو حياط كه مي شه، به علي ام (پسر همسايه) مي گم بياد
+ رو اين پيشنهاد دلت مي شه فكر كرد، تو برو به مامان علي بگو تا منم اين آشپزيمو تموم كنم و بيام.
اگر به بچه ها فرصت بدهيد خودشان راه حل هاي زياد و خوبي براي حل مسئله هاي شان دارند. وقتي شما فوراً راه حل مي دهيد آنها كم كم به اين نتيجه ميرسند كه آدم هاي بی کفایت و ناتوانی هستند.